×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

باز حرف دل یک بیدل

باز حرف دل یک بیدل

(باز حرف دل یک بیدل )

باز شب آمد تا

دوباره روح سرگردان و سرد مرگ
 
دوباره تازیانه های بیرحم و بلورین تگرگ
 
دوباره ریزش ناگزیر و اجباری و قتل عام برگ
 
تکرار کنند قصه های تلخ و روزهای ناامیدی مرا
 
روح من دیگر مسخ هر چه نور هر چه شور و هر چه شعور
 
چه عذابی بود آن روز
 
آنروز که بر می داشتند پنجره های دلم را و بر جای آن می کشیدند دیواری ضخیم از آجرهای تردید و اضطراب تا مبادا کلبه دلم را
 
کلبه خالی از عشق و مملو از تنهاییم را
 
کور سوی نور امید روشن کند
 
دیگر ز امید ناامیدم
 
دیگر شسته اند معنا و مفهم خورشید را از ذهن من
 
در افکارم باران نیست رود نیست
 
                  ترانه و سرود نیست
 
بردند از من غرور را
 
سرود را شعر و احساس و شعور را
 
کشتند در من زندگی را
 
عشق را بندگی را
 
در سینه ام مدفون شده
 
اجساد ناکام اجساد بی نام
 
آمال و آرزوهایم
 
باز حرف دل یک بیدل افسرده حال
 
باز تنها شده ام
جمعه 7 خرداد 1389 - 12:40:01 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم